علی محمد حسام فر Ali Mohammad Hesamfar

وبسایت شخصی علی محمد حسام فر

جهیدن از روی سایه دیگری؛ درباره فیلم کوتاه بُرش

شهریور ۲۶, ۱۳۹۸, توسط hesamfar, دسته بندی اخبار

هادی علی پناه:

بُرش یک فیلم کوتاه بی‌سر و صداست، حتی دور مانده از هیاهوی دیده نشدن. در گوشه دنج دو جوان جویای سینما اتفاق افتاده و به‌واسطه اتفاق‌هایی از همان دست توسط تعداد اندکی دیده شده است. اما در همین محدوده کوچک کسانی که فیلم را دیده‌اند یک اتفاق‌نظر عمده وجود دارد. بُرش چه به لحاظ ساختار فرمی و چه در پرداخت مضمونش از دریچه‌های همان ساختار، یکی از نمونه‌های نادر فیلم کوتاه است. شاید برای اثبات این مسئله دلیلی بهتر از نادیده باقی ماندن محض فیلم پیدا نکنیم. یک نوع دهن‌کجی اصیل به تمام کسانی که در پی یافتن هویت به‌اصطلاح «واقعی» فیلم کوتاه، عملاً از مسیری که باید در آن باشند منحرف شده در بی‌راهه‌هایی هزاران فرسنگ آن‌طرف‌تر خواسته‌شان را جستجو می‌کنند. حالا کمی اگر از این فضای اکتشاف‌گری خودمان هم خارج شویم… لذت کشف یک فیلم کوتاه خوب، بُرش فیلم کوتاه کوچکی ست محصول تلاش دو جوان بیست ساله که هر چند عاری از اشتباه نیست اما موفق می‌شود در ابعاد کوچک خود تجربه‌ای با ارزش به دست دهد. تجربه‌ای که به یک اصالت ستودنی بسیار نزدیک است. به ذات تجربه در بستر مدیوم فیلم کوتاه. اما چه نوع تجربه‌ای؟

اولین برخورد با اولین نما از بُرش مخاطب را قطعاً به یاد سینمای برادران داردن خواهد انداخت. جایگاه و جنس حرکات دوربین، اتمسفر و حتی نوعی روایت اتفاق. هر چند پای صحبت‌های دو فیلم‌ساز که بنشینید اسم اینیاریتو را هم خواهید شنید. اما اینجا یک دل‌بستگی واضح به نوع جهان‌بینی و استنباط داردنی وجود دارد. اینیاریتو را بیشتر می‌توان در ماجرا و لایه‌های مشخصی از اتفاق‌ها کشف کرد. که البته این حضور چندان وجهه بیگانه‌ای با سینمای داردن‌ها ندارد. شخصیتی درگیر با اجتماع بیرونی. وابسته به محیط و در رنج از آن. نوعی جدال تمام‌نشدنی و البته ضروری. ضروری برای حفظ اصالت انسان بودن و آزادی عمل داشتن.

بازگردیم به اولین برخورد با اولین نما از بُرش. امری که این آشنایی فرمیک را بلافاصله به یک امر جذاب و نه یک امر تکراری و آزار دهنده بدل می‌کند، توانایی بازسازی کیفیت داردنی در پیش برد نماها و در مرحله بعد، بُرش زدن نماها به یکدیگر است. دو فیلم‌ساز جوان و یک استنباط ستودنی از چیزی که در نزد دو تن از اساتید سینما (تا چه حد می‌توان برادران داردن را جدا از هم تصور کرد؟) دیده‌اند و حالا دارند پیش چشمان ما به بهترین شکل ممکن اجرا می‌کنند. دقیقاً با اتکا بر همین کیفیت است که می‌توان از مرحله دو فیلم‌ساز جوان و صرفاً مقلد به دو فیلم‌ساز جوان و بااستعداد عبور کرد. چرا که بُرش یک تقلید صرف با کج روی‌های گریزناپذیر هر تقلید کورکورانه‌ای نیست. در این چند دقیقه ــ از اتفاق یکی دو روزه جوانی که سعی می‌کند برای رفع مشکلی دیگر انگشتش را به تیغ چوب‌بری بسپارد ــ یک بازتولید آگاهانه از یک سبک بصری منحصر به فرد اتفاق افتاده است. آگاهی قابل‌تقدیر از چرایی جزئیات اجرایی صحنه برای رسیدن به کیفیت موردنظر، خواسته‌ای ست که برای مثال و در نمونه مشخص‌ترش: مجید برزگر و پرویزش بارها از آن دور هستند. چرا که به‌جای تلاش برای شناخت چرایی فرم، صرفاً با یک دوربین لرزان و پر حرکت به دنبال قدرت بصری می‌گردند که به‌وضوح می‌توان در سینمای داردن‌ها سراغش را گرفت. نوعی رئالیسم زاویه دید!

بُرش دقیقاً همین‌جا ست. در لبه‌های مرز آن چیزی که ترجیح می‌دهم آن را رئالیسم زاویه دید بنامم. نوعی آگاهی برای طراحی میزانسنِ دوربینی که باید همپای تنش درونی/بیرونی کاراکترها در حرکت و لرزش باشد. و البته به همان اندازه دارای استحکام. نوعی نظم بصری تکین در مرکز تنش و حرکت و بی‌نظمی‌های ناگهانی. همین‌جا ست که می‌توان به یکی از آن رگه‌های ذاتی فیلم کوتاه رسید. تجربه تلاش برای دست یافتن به کیفیت سینمایی که آن را به‌اندازه‌ای می‌پسندیم که به خود اجازه می‌دهیم بر ما تأثیر بگذارد. اینجا ست که از دام تقلید جسته‌ایم و به جغرافیای درک چرایی آن چیزی که دارد بر ما تأثیر می‌گذارد رسیده‌ایم. اینجا ست که در قالب آزمون و خطای پایان ناپذیر و ذاتی مدیوم فیلم کوتاه، خودمان را آماده کرده‌ایم برای رسیدن به آن چیزی که از خود ماست و ریشه از سینمایی گرفته که از آنِ سینماگرانی ست که جنس سینمایشان درون ما تنیده شده.

بُرش فیلم کوتاهی ست چنان نادیده مانده که حتی از هیاهوی پیرامون نادیده مانده‌ها هم به دور مانده. یک فیلم کوتاه حاصل تلاش دو جوان که سینما را زندگی می‌کنند. در شماره پیشین مجله و در قالب مطلبی با عنوان فرصت‌های کوتاه، در سال آینده منتظر دیدن چه فیلم‌های کوتاهی باشیم و در معرفی فیلم کوتاه قمارباز به کارگردانی کریم لک زاده به فیلم کوتاه بُرش اشاره‌ای شده است. اشاره‌ای در این راستا که همکاری پویان رنجبر (یکی از فیلم‌نامه نویسان و کارگردانان بُرش و البته تصویربردار آن) با کریم لک زاده کارگردان فیلم‌های کوتاه موفقی چون جنایت و مکافات، من آبادان رفتم جنگ و ژیلا، نوید یک همکاری امیدوار کننده و یک فیلم کوتاه درجه‌یک را می‌دهد. به‌عنوان اولین اظهارنظر در مورد قمارباز: با یک شاهکار تکان‌دهنده مواجه هستیم. گونه‌ای از ایدئالیسم کمیاب!

کارگردان : علی سعدی و پویان رنجبر، مشاور کارگردان : سعید ذوالنوریان، تصویربردار : پویان رنجبر، دستیار تصویربردار : محمد حسن زاده، صدابردار : سینا خیاطان، موسیقی : رضا سلیمانی، بازیگران : علی سعدی ، علی محمد حسام‌فر ، صمد فرهنگ ، بابک تک‌بندی ، مصطفی سراج و مهشید دهقانی، تدوین‌گر :‌پویان رنجبر، منشی صحنه : پریا نصیری، عکاس : دانیال سیدین، تهیه‌کننده : علی سعدی و پویان رنجبر

خلاصه داستان: پسری سعی می‌کند انگشتش را با دستگاه چوب‌بری قطع کند.

این متن پیش از این در ماهنامه فیلم‌نگار ۱۴۹ و ۱۵۰ منتشر شده است.

خب ، نظر شما چیه؟