علی محمد حسام فر Ali Mohammad Hesamfar

وبسایت شخصی علی محمد حسام فر

تجربه‌‌های یک مصاحبه گر تلویزیون از واکنش مردم

شهریور ۱۲, ۱۳۹۰, توسط hesamfar, دسته بندی اخبار

سید طاهر سیاح در الف نوشته است:تجربیاتی که توسط نویسنده در نوشته زیر به آن اشاره می شود تنها تجربه شخصی خود نویسنده بوده و قابل تعمیم به کل جامعه نیست. اما به عنوان یک نمونه از واقعیات جامعه قابل بررسی و تحلیل است.

روزهای پایانی سال ۸۹ و هفته اول نوروز امسال بود که به همکاری با یک گروه برنامه ساز سیما در یک برنامه تلویزیونی زنده دعوت شدم. در این مدت بنا به ضرورت و با درخواست تهیه کننده برنامه قرار شد درسطح شهر به عنوان گزارشگر برنامه از مردم سوال کنم. این شد که به همراه عوامل به عنوان گزارشگر تلویزیون میان مردم رفتیم تا گزارشی که تهیه کننده برنامه درخواست کرده بود را ضبط کنیم.

واکنش مردم مختلف با دیدن دوربین و بعد از اینکه می فهمیدند ما از صدا و سیما هستیم مختلف و جالب بود. نکته اول و مشترک این بود که هیچ کسی با دیدن دوربین صدا و سیما حداقل راحت برخورد نمی کرد، همه احساس می کردند باید مقابل نمایندگان و دوربین تلویزیون ایران بطور خاص رفتار کنند.

یکی فکر می کرد باید به ما دلگرمی بدهد و مثلا ما را خیلی تحویل بگیرد تا اگر اشخاص دیگر به ما کم لطفی کردند ما ناراحت نباشیم. (در حوالی بازار تهران) عده ای داوطلبانه به سمت ما می آمدند تا از آنها هم تصویر بگیریم .(اطراف میدان آزادی) آن یکی موقع دیدن دوربین تلویزیون متلک سیاسی به ما می انداخت (پارک لاله). عده ای از جوان ترها با خنده برای ما ادای گزارشگران معروف تلویزیون را در می آوردند. بطوریکه بعضی هایشان خیلی بامزه گزارش های پخش شده از تلویزیون را برایمان اجرا می کردند. (پارک لاله) عده ای هم رفتاری می کردند که متوجه نمی شدم و تصویربردارمان می گفت که دارند ادای فلان شبکه ماهواره ای را در می آورند. (پارک چیتگر)

اما بعد از یکی دو روز کاملا متوجه شده بودم که چرا گزارش هایی که تلویزیون از مردم در سطح شهر نشان می دهد اینقدر سرد و بی روح است. چون اولا افرادی که تحصیلکرده تر بودند و معلوم بود صاحب نظرند به هر دلیلی به راحتی مصاحبه نمیکردند. به طوری که در طول چهار پنج روز تنها موفق شده بودیم که با دو سه نفر که تحصیلات لیسانس به بالا داشتند مصاحبه کنیم. ثانیا درصد بالایی از سایر افرادی که بعد از حاشیه های فراوان حاضر به مصاحبه با ما می شدند اصلا در مورد موضوع مورد نظر ما (که خیلی هم سخت نبود) صاحب نظر نبودند، بطوریکه گاهی مجبور بودم جواب های احتمالی را قبل از شروع مصاحبه برای آنها مرور کنم که قراره ازشون چه سوالی بکنم و توضیح می دادم در جواب تک تک سوالات من چه جواب هایی می تونن بدن و خیلی اوقات اونا هم دقیقا عین جملات من رو موقع مصاحبه تکرار می کردند.

و در آخر هم تمامی آن مصاحبه ها با وجودی که تهیه کننده برنامه هرگز از نتیجه مصاحبه های گرفته شده از سطح شهر راضی نبود؛ پخش شد.

اما در تابستان امسال تجربه متفاوتی داشتم. به همراه تعدادی از دوستان خوشفکر، هم سن و جوان (که به قول خودشان بخاطر اینکه هیچ پارتی و رابطه ای ندارند فکر ساخت کار برای تلویزیون را هم نمی کنند) وارد همکاری برای ساخت یک مستند شدم. این بار هم به همراه آنها اما نه به عنوان نماینده صدا و سیما، بلکه به عنوان یک گروه جوان مستندساز برای گرفتن تصویر به سطح شهر رفتیم.

در تجربه قبلی تا آنجا که بیاد دارم حتی یکبار هم با جوانی که زیر بیست و پنج سال سن داشته باشد گفت و گو نداشتیم، اما اینبار به جرات همه سوژه هایمان زیر بیست چهارسال سن داشتند. البته  موضوعی که اینبار برای تصویربرداری آن رفته بودم به شدت جذاب تر از تجربه قبلی بود و اساسا موضوعی جوان پسند بود. اما حقیقتا مهمترین دلیلی که در ایجاد ارتباطمان با جوانان موثر بود یک چیز بود. و آن اینکه در جواب این سوال که مستندتان را بعد از ساخت چه می کنید پاسخ می دادیم که احتمالا بعد از اینکه کار تکمیل شد، پس از تایید خودتان، کار را در اینترنت، و روی فیسبوک و یوتیوب منتشر می کنیم. این بود که با توجه به سرعت بالای گسترش شبکه های اجتماعی بین جوان تر ها، آنها اشتیاق پیدا می کردند ویدیویی از خودشان را در صفحات شبکه های اجتماعی شخصی به اشتراک بگذارند و به راحتی با ما همکاری می کردند.

با توجه به اتفاقات بالا در مجموع اینگونه به نظر می آید که تلویزیون ایران یا به قول برخی رسانه ملی، هم خیلی از متن مردم جامعه ایران فاصله دارد و هم فاصله ندارد. فاصله دارد از این جهت که همه افراد جامعه حاضر به مصاحبه با تلویزیون ملی کشورشان که با پول مالیات و ثروت خودشان اداره می شود نبودند. و از این جهت فاصله ندارد که معلوم بود غریب به اتفاق آنها اکثر برنامه های تلویزیون را  نگاه می کنند. چرا که معلوم بود با برنامه های مختلف سیما آشنایی دارند. و مشخص است که همه برنامه های تلویزیون چه با کیفیت و چه بی کیفیت را می بینند.

تقریبا این اتفاق نظر وجود دارد که ساختار رسانه ای در کشور ما حالتی دارد که تلویزیون تاثیرگذارترین رسانه ایران است، و از طرفی در هر کشوری رفتار رسانه های غالب، طرز فکر افراد جامعه را شکل می دهد.

حال برای بخش قابل توجهی از بدنه عادی جامعه ایران تلویزیون یا تنها رسانه مورد استفاده است و یا اینکه تلویزیون در تعیین طرز فکر آنها نقش محوری دارد. اما تلویزیون ایران امروز با مخاطبین میلیونی خود چه می کند؟ اخبار شبکه های مختلف سیما قالب مشخص و ثابتی دارد که هر روز تکرار می شود. رشد بحران اقتصادی در آمریکا و اروپا، تصاویری از چالش های مختلف اجتماعی در غرب، اخبار و تصاویری از بیداری اسلامی در منطقه، ناتوانی اوباما از حل مشکلاتی که در آمریکا هر روز بیشتر می شود، پخش جملات مدیری که پس از افتتاح یک پروژه عمرانی مشغول منت گذاشتن است و مردمی که دارند از بابت افتتاح یک پل یا مدرسه از مسئولین مربوطه تشکر می کنند، و هرچند وقت یکبار پخش خبری که با این جمله آغاز می شود: دستاوردی دیگر برای متخصصان داخلی کشورمان در زمینه … ، سرفصل هر روزه خبرها را تشکیل می دهد.

حال شما طرز فکر کسی را تصور کنید که به رسانه ملی کشورش اعتماد کرده و هر روز اخبار را  از تلویزیون ایران پیگیری می کند. البته که چنین کسانی در کشور وجود دارند. و تصور کنید که آنها قاعدتا هرگز نمی دانند که مثلا در سوریه چه خبر است. چون اگر ارتش سوریه در خیابان ها مردم را با سلاح جنگی بکشد، حتی یک کلمه از آن خبردار نمی شوند. یا مثلا اگر پارچه فروشان بازار تهران بجای دو هفته، دوماه هم به مشتریانشان پارچه نفروشند تلویزیون حتی یک خبر از آنها منتشر نمی کند و مردم خبردار نمی شوند، اما اگر خدای نکرده کارکنان متروی لندن یا فلان کشور اروپایی بخواهند یکی دو روز اعتصاب کنند، کل کشور ایران از دو روز قبل از شروع اعتصاب از آن خبر دارند.

اما درباره این سوال که چرا تلویزیون اینگونه عمل می کند؛ پاسخ به نظر روشن است. تلویزیون در طی سال ها عادت کرده است مخاطب خود را افرادی فرض کند که هرگز قدرت تحلیل ندارند. و درباره هرچه که از تلویزیون پخش می شود حتی سوال نمی کنند و قرار است مخاطبینش مثل کودکان همه چیز را همان گونه که تلویزیون می گوید قبول کنند. اما نکته در اینجاست که برای مثال امروز همه حتی فدائیان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی هم می دانند که هنوز اقتصاد آمریکا با اختلاف، قوی ترین اقتصاد دنیا است. البته این به این معنی نیست که تلویزیون خدای نکرده به مردم دروغ می گوید. در حال حاضر اقتصاد آمریکا با دوران اوج خود به شدت فاصله گرفته است. اما اینکه هر روز در خبرها برایمان آمار بیکارهای آمریکا در طی سال های مختلف تکرار می شود هرگز صورت خوشی ندارد.

اینکه پارچه فروشان هم به مردم پارچه نمی فروشند به خودی خود هرگز تهدیدی برای امنیت ملی نیست و انتشار خبر آن هم هرگز به یاس عمومی دامن نمی زند. به شرطی که انتشار خبر آن همراه با تحلیل باشد و رسانه به مخاطبین خود اندکی اعتماد کند که اگر خواسته پارچه فروشان و خواسته مسئولین مربوطه همزمان پخش شود خود مخاطبین اینقدر می فهمند که تشخیص دهند اگر خواسته پارچه فروشان به حق باشد حق خود را می گیرند و اگر قصد زیاده خواهی داشته باشند حکومت با آنها برخورد لازم را می کند. اما تلویزیون این خبر را پخش نمی کند، چون فرض را بر این گرفته است که مخاطبانش قرار نیست اصلا تحلیلی انجام دهند و به این نتیجه برسند که در یکی از اصناف کشور مشکلی بوجود آمده و مسئولان مربوطه درحال رایزنی و تلاش برای حل موضوع هستند و بزودی قرار است بعد از رسیدگی حق به حق دار برسد.

اخبارسیما در اینگونه موارد کاملا سکوت می کند و خبر را نگه می دارد و بعد از اینکه موضوع کاملا حل شد، با پخش تصاویری از مغازه های پارچه فروشی که باز است، خبر خود را به این شکل تنظیم خواهد کرد: “سرانجام پس از کش و قوص های فراوان قاسم نوده فراهانی و مسئولان صنف پارچه و نمایندگان اداره مالیات بر ارزش افزوده در جلسه ای مشترک به توافق رسیدند و به اعتصاب چند هفته ای پارچه فروشان خاتمه دادند”. اینجاست که تازه بعد از چندهفته مخاطبینی که قرار نیست اهل تحلیل باشند خبردار می شوند که بله چند هفته است که صنف پارچه تعطیل است و الحمدلله به لطف همت مسئولین عزیز و خدمتگذار این مشکل هم برطرف شده است.

متاسفانه مدیران اخبارسیما با وجودی که می دانند بخاطر توهین به شعور مخاطبین خود مدت ها است که اعتماد تحصیلکرده تر ها را از دست داده اند و امروز همزمان با رشد تلویزیون های فارسی زبان خارجی با معضل جدیدی به نام کاهش مخاطب عام نیز روبرو هستند، رویکرد خود را عوض نمی کنند.

مدیران فرهنگی کشور و تلویزیون ایران باید بدانند که تا زمانی که درهای تلویزیون به روی جوان های با استعداد وطنی بسته و برای ایده های کهنه شده تلویزیون های مختلف غربی باز است، اقبال عمومی به سمت پر مخاطب ترین رسانه کشور تمایل پیدا نمی کند.

مدیران فرهنگی و تلویزیونی باید بفهمند که اگر مردم ایران اسلامی بدانند که یک برنامه تلویزیونی را جوانان کشور خودشان با ایده و فکر خود و بدون اینکه قصد کپی کاری داشته باشند ساخته اند. به آن اقبال بیشتری دارند تا برنامه های پرهزینه و پرحاشیه ای که عینا از روی مدل های خارجی ساخته می شود.

اگر تلویزیون ایران به جایی برسد که چشم و گوش جامعه، همدرد مردم و حساس به دغدغه های همه ملت ایران (نه صرفا شمیران نشین ها) باشد و مدیران نالایق کشور از نظارت دقیق و حرفه ای آن حساب ببرند، آن روز است که تلویزیون رسالت خود را انجام داده و می تواند رسانه ملی باشد.

باید توجه کنیم اگر جوان ها بودند که در عرصه های مختلف علمی و پژوهشی بدون کمک غربی ها برای کشور افتخار آفرینی کردند، اگر قرار باشد در عرصه های فرهنگی هم برای این کشور کاری انجام شود، انجام آن تنها توسط همین جوان های با استعداد قابل انجام است نه با عناصر متصلبی که اسیر قالب های عادت خوشند و در تلویزیون ایران انحصار تشکیل داده و درهای رسانه ملی را به روی جوانان با استعداد ایرانی بسته اند.

خب ، نظر شما چیه؟