بررسی نمایش ترور در جشنوارهی استانبول+متن سخنرانی
به گزارش خبرگزاری مهر، نمایش «ترور» در ژانر درام دادگاهی که سال گذشته در تهران و ۶ شهر کشور اجرا شد و از نظر درونمایه هنری و حقوقی مورد توجه قرار گرفت، در پانزدهمین فستیوال بینالمللی جنایت و مکافات (Crime and Punishment) استانبول، محل بحث و بررسی آکادمیک شد.
علیمحمد حسامفر تهیهکننده و بازیگر نقش قاضی در این اثر، روز جمعه ۷ آذر در بخش آکادمیک جشنواره که در دانشگاه بیلگی استانبول برگزار میشود، سخنرانی کرد. او در این رویداد که در موزه انرژی دانشگاه برگزار شد، مقالهای را که با مشارکت ابراهیم امینی کارگردان نمایش نگاشته بود، معرفی و درباره نمایش حقوقی و تاثیر تئاتر بر توسعه حقوق بشر مطالبی را ارائه داد.
نمایش «ترور» به کارگردانی ابراهیم امینی و تهیهکنندگی علیمحمد حسامفر، با حضور چهرههایی چون مهدی پاکدل، ساعد سهیلی، وحید رهبانی، الهام نامی و علی باقری، یکی از پرتماشاگرترین نمایشهای روی صحنه در سال ۱۴۰۳ بود.
جشنواره بینالمللی فیلم جنایت و مکافات که از سال ۲۰۱۰ با هدف ایجاد گفتگو میان سینما، تئاتر، حقوق و جرمشناسی فعالیت میکند، در پانزدهمین دوره، از ۶ تا ۱۱ آذر ۱۴۰۴ در استانبول برگزار شد.
تئاتر حقوقی و ارتقای حق حیات: یک تحلیل تجربی از اجرای «ترور» در ایران
نوشتهی علی م. حسامفر
کارشناسارشد حقوق بینالملل، دانشگاه آزاد تهران مرکز
تهیهکننده و بازیگر نقش قاضی در اجرای ایرانی «ترور»
ابراهیم امینی
کارگردان و دراماتورژ اجرای ایرانی «ترور»
سخنران: علی م. حسامفر
شما بلیت یک تئاتر خریدهاید و وارد سالنی معتبر میشوید. روی صندلی خود نشستهاید و بروشور را در دست دارید که یک مأمور دادگاه از شما میخواهد به احترام قاضی بایستید. قاضی روی صحنه ظاهر میشود و میپرسد:
«اگر کسی برای نجات هزاران نفر، چند نفر را قربانی کند… او قهرمان است یا مجرم؟»
در همان لحظه میفهمید که دیگر تماشاگر نیستید؛ شما یکی از اعضای هیئتمنصفهاید.
این آغاز نمایش «ترور» نوشتهی فردیناند فون شیراخ است. اما در حقیقت، این شروع یک گفتوگوست؛ گفتوگویی میان تئاتر و حقوق، میان احساس و منطق، و مهمتر از همه، میان وجدان فردی و تصمیمگیری جمعی.
من، علیمحمد حسامفر، فارغالتحصیل حقوق بینالملل و نیز بازیگر و تهیهکننده هستم. ترکیب دو جهان، حقوق و تئاتر، همیشه برای من منبع کشف و شگفتی بوده است. تجربه اجرای «ترور» در ایران مرا قانع کرد که گاهی صحنهٔ تئاتر مؤثرتر از هر کلاس حقوق یا دادگاه واقعی عمل میکند.
بخش اول: حق حیات و چالشهای آن
حق حیات بنیادیترین حق بشر است؛ بدون آن هیچ آزادی و حقی معنایی ندارد. از ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) تا میثاق حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۶۶)، همه تأکید میکنند که «هیچکس نباید خودسرانه از حق حیات محروم شود.»
اما جهان، هر روز این اصل را به چالش میکشد.
۱. چالش حقوقی
قانون حیات را مقدس میداند، اما گاه مرگ را مشروعیت میبخشد.
در دفاع مشروع، مرز میان ضرورت و افراط باریک است؛
و در مجازات اعدام، دولت برای اجرای عدالت، جان انسان را میگیرد.
پرسش بنیادین این است: آیا عدالت میتواند از دل مرگ برآید؟
۲. چالش ساختاری
فقر، تبعیض و ناکارآمدی ساختارها هر روز جان انسانهای بیدفاع را میگیرد. مرگ بر اثر نبود خدمات درمانی، تغذیه مناسب یا محیط امن، نوعی سلب غیرمستقیم حق حیات است؛ مرگی زادهی بیتفاوتی جمعی.
۳. چالش اخلاقی
وقتی حقها با یکدیگر تعارض پیدا میکنند، جامعه باید میان دو ارزش انتخاب کند: حرمت حیات یا خودمختاری انسان در تعیین سرنوشت.
این مسئله در موضوعاتی مانند سقطجنین، اتانازی، جنگها یا تصمیمات اضطراری مطرح میشود.
بنتام و میل، سودگرایی را مطرح میکنند: عملی درست است که بیشترین خیر را برای بیشترین افراد به همراه داشته باشد.
در مقابل، کانت هشدار میدهد: جان انسان نباید وسیلهی رسیدن به هیچ هدفی باشد؛ حتی اگر آن هدف خیر باشد.
این جدال فلسفی در «ترور» تبدیل به یک معمای زنده میشود:
آیا میتوان چند جان را قربانی کرد تا جانهای بیشتری نجات یابد؟
بخش دوم: تئاتر حقوقی، جایی که قانون زنده میشود
در واقع تعریف مشخصی برای تئاتر حقوقی یا درام حقوقی وجود ندارد. اما تئاتر از تراژدیهای یونان تا تعزیه ایرانی، همواره میدان قضاوت وجدان انسانی بوده است و ارتباط این دو جهان با هم ارتباطی دیرینهاست. استفاده از مسائل بنیادین حقوقی ( از بحث دربارهی حقوق طبیعی در آنتیگونه تا درامهای دادگاهی و تریلرهای حقوقی امروزی) و استفادهی افراد حاضر در دادگاه از فنون هنرهای نمایشی برای اقناع قاضی یا هیات منصفه.
با این حال در تئاتر معاصر این ارتباط نردیکتر شدهاست، آنجا که تئآتر به مکانی برای ارتباط تعاملی با مخاطب برای فهم بهتر مفاهیم حقوقی شده است، برای مثال آگوستو بوال با «تئاتر ستمدیدگان»، تماشاگران را از حالت منفعل خارج کرد و به آنها نقش تصمیمگیرنده داد.
در این نوع تئاتر، عدالت فقط روایت نمیشود؛ زیسته میشود.
بخش سوم: تجربه ایرانی «ترور»
علاقه شخصی من به متن شیراخ آغازگر این مسیر بود. به عنوان یک حقوقدان و بازیگر، در متن او مفهومی را یافتم که بارها در نظریههای حقوق بشری دیده بودم: سنجیدن یک جان در برابر جان دیگر.
در اایران البته ما چالشهایی ویژهای برای اجرای این نمایش داشتیم:
ابراهیم امینی، کارگردان نمایش، اجرا را بومیسازی کرد. دراماتورژی او برای ارتباط بهتر با مخاطب ایرانی تاثیر به سزایی در جذب تماشاگران داشت. پرهیز از خطابههای طولانی پیچیدهی آلمانی پسند و تبدیل آن به دیالوگهای کوتاهتر مطابق ذائقهی مخاطب ایرانی.
این البته بخش آسان کار بود، مهمترین چالش ما، رویارویی با سوگیریهای سیاسی مسوولان و تماشاگران بود.
هر تئاتر حقوقی، به ذات خود تئاتری سیاسی نیز هست و خطرهای خود را دارد. بحثها حتی به بیرون سالن کشیده میشد. ذهن تماشاگر ایرانی، ناگزیر، انباشته از ارجاعات فرامتنی سیاسی است. برای مثال در برخی اجراها، تماشاگران درباره مسائل سیاسی یا رویدادهای واقعی مانند سقوط هواپیمای اوکراینی پرسشهای مستقیم مطرح میکردند. یا افرادی که مخالف اعدام بودند میخواستند بدانند مجازات متهم در جهان نمایشنامه چیست.
از طرف دیگر برخی افراد معتقد بودند این نمایش مخالف ارزشهای پذیرفتهشدهی حکومتی است.
این گفتگوهای فرامتنی سیاسی گاهی باعث دردسرهایی برای اجرا میشد اما در نهایت مخاطبان نمایش میتوانستند پس از گفتگوهای آزاد پایان نمایش، فارغ از پیشداوریها و القائات خارج از سالن بر اساس منطق خودشان رای میدادند.

بخش چهارم: یافتهها و مشاهدات
۱. بیاهمیتی ظاهر و جنسیت بازیگر
در سه دوره اجرا، نقش سرهنگ کخ را بازیگرانی با شهرت و حتا جنسیت متفاوت بازی کردند.
اما نتیجه تقریباً یکسان بود:
۲۷ هزار رأی
۹۱ اجرا
۵۲.۸ درصد تبرئه
۳۷.۷ درصد محکومیت
۹.۵ درصد بدون رأی
تماشاگران براساس استدلال رأی دادند، نه چهره و جنسیت بازیگر.
۲. مشارکت و وجدان جمعی
یک تماشاگر در کرمان گفت: «ما عادت نداریم از ما نظر بخواهند. نمیتوانم رأی بدهم.»
اما همین ناتوانی، آغاز یادگیری بود.
بحثها پس از اجرا در لابی و شبکههای اجتماعی ادامه داشت. این همان چیزی است که هابرماس «عقلانیت از طریق گفتوگو» مینامد.
۳. ارتقای سواد حقوقی
تماشاگران درباره مفاهیمی مانند قصاص، دفاع مشروع و … پرسش میکردند. نمایش، آموزش عملی حقوق بشر بود.
حقوق از طریق احساس، قابل لمس شد.
نتیجهگیری
رأیهای تماشاگران ایرانی گرایش ملایمی به فایدهگرایی اخلاقی نشان دادند؛ ترجیح «نجات جمع» بر «ارزش مطلق یک جان». این الگو تقریباً در تمام کشورهایی که این نمایش در آنها اجرا شده دیده شده است. تنها در ژاپن اکثریت رأیدهندگان گرایش به محکومیت داشتند؛ شاید چون ایالات متحده با همین استدلال اخلاقی، شهرهای آنها را بمباران اتمی کرد.
اما مهمتر از نتیجه، شکلگیری گفتوگو بود. «ترور» هزاران نفر را درگیر اندیشه درباره حق حیات کرد.
این تجربه نشان داد تئاتر میتواند:
سواد حقوقی عمومی را افزایش دهد.
گفتوگوهای حقوفی را در جامعه و شبکههای اجتماعی توسعه دهد.
تجربه مستقیم و سخت داوری را برای مخاطبی فراهم کند که بیشتر به سوگیری سیاسی عادت دارد تا دقت قضایی.
همچنین بر ما روشن شد شهرت یا جنسیت بازیگر تأثیری در رأی ندارد.
در نهایت، ثابت شد تئاتر میتواند الگویی میانرشتهای برای ارتقای جایگاه حقوق بشر و به ویژه حق حیات باشد؛ جایی که حقوق، فلسفه، جامعهشناسی و هنر به هم میرسند و وجدان جمعی را فعال میکنند.
تئاتر نه تبلیغ است و نه صرفاً آموزش؛ بلکه تجربه زنده فهم مسائل بنیادین حقوقی است.
در تجربه بعدی، قصد داریم تماشاگران را با موضوع «مجازات اعدام» به چالش بکشیم.
بیایید تئاتر را به میدان تمرین عدالت تبدیل کنیم؛ جایی که وجدان جمعی بیدار میشود، میپرسد و از حیات محافظت میکند.
English
پارسی 



خب ، نظر شما چیه؟