نقطه شروع وزیر جدید ارشاد
نقطه شروع وزیر جدید ارشاد! /علی محمد حسام فر
این خواسته البته حق است، و شفاف شدن و تساهل ورزی مسوولان همیشه برای خالقان آثار مهم بوده است، اما پررنگ شدن این مطالبه، نباید دیگر ضعف های حوزه ی فرهنگ و هنر را از دیده دور کند.
1.شاید به چشم کسی نیاید، ولی قطعا یکی از کارهای مدیران ارشد این وزارتخانه، طرح ریزی برای اشاعه ی فرهنگ دینی است. متاسفانه در دولت گذشته با وجود شعارهایی که در این باره داده شد، به زعم بعضی از جمله نگارنده، با ارایه ی کارهای سطحی و رانتی، و رفتارهای غیراخلاقی برخی دولتمردان، آسیب های جدی ای به باور های دینی بخش هایی از مردم وارد شده است. وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی بنا به وظیفه، باید یکی از اولویت های خود را بازسازی و اشاعه ی دین ورزی در جامعه قرار دهد.
2.
یک مثال: شاید بشود مدیر کل یک استان همزمان رییس اداره ی شهرستان مرکزی هم باشد.چون عملا رییسان اداره های فرهنگ و ارشاد اسلامی مرکز استان ها همیشه زیر سایه ی مدیر کل حتا از اختیارات یک رییس اداره ی شهرستان های دور افتاده هم عملا برخوردار نباشد.نظیر این مثال را شاید در جاهای دیگری هم بشود جستجو کرد.
3.این وزارتخانه هم سالها با بودجه های نفتی ارتزاق کرده، و حالا که "پول" کم شده است، مانند دیگر تشکیلات کشوری و لشکری، سردرگم و گیج است. به قول ما شیرازی ها بلد نیست "دست پناه چراغ بگیرد" و خرجش را درز گرفته و اولویت بندی کند.
شاید مهم ترین کار وزیر جدید در شرایط فعلی، سامان دادن مخارج و جلوگیری از هزینه های غیر ضروری باشد. این نکته در ذهن ما پر رنگ تر می شود وقتی به این بیندشیم که در این اولویت بندی ها باید هوای هنرمندان را داشت که کم تر ضرر کنند. و این خودش کار بزرگی است.
4.پیدا کردن راه های در آمد زایی، هم برای مجموعه ی و زارتخانه، هم برای تولید کنندگان آثار ، از دیگر اولویت های وزیر ارشاد می تواند باشد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا امروز نقش چندان مهمی برای مشورت دادن و راهنمایی هنرمندان ایفا نکرده است تا راه های دست یابی به بازارهای جدید داخلی و خارجی را باز کنند.
بسیاری از محصولات فرهنگی ایران، می توانند در بازارهای جهانی مشتری داشته باشند، و یا دست کم در بازارهای کشورهای هم زبان و هم فرهنگ و هم دین منطقه. وقتی می بینیم که فیلم و موسیقی و محصولات تجسمی و کتاب های ایرانی حضور کمی در این بازارها دارند، باید انگشت اشاره را به سمت وزیر ارشاد و معاونانش بچرخانیم و بپرسیم چه کرده اند.
قرار نیست برای تسخیر این بازارها، دولت لزوما خودش شرکت صادرات و واردات باشد، بلکه حمایت از بخش خصوصی و تعاونی، ارایه راهکارها و نتایج کار گروه های تحقیقی به اندازه ی کافی راه گشاست.دولت می تواند ظرفیت رایزنی های فرهنگی و اقتصادی را به نفع بخش خصوصی و تعاونی های هنری آزاد کند.
5. تجدید ساختارهای صنفی ، که رییس جمهور محترم هم در مبارزه های انتخاباتی از آن سخن گفته اند.
متاسفانه عموم انجمن های صنفی در این سال ها انتصابی شده و سال هاستهیچ مجمع عمومی ای، به ویژه در استان ها، برای آن ها تشکیل نشده است.ظرفیت های آن ها معطل مانده و به مثابه طفیلی وزارت خانه در امده اند.
احیای این انجمن ها شاید در بدو امر حتا مشکلاتی برای متولیان وزارت خانه ایجاد کند، اما حتما به مرور ثمره ی خیر واگذاری کار مردم به خودشان را خواهیم دید.
6.تمرکز زدایی، تمرکز زدایی و بازهم تمرکز زدایی.استان ها نشان داده اند که قابلیت های زیادی دارند.کاش جناب جنتی و یارانشان، این بار تمرکز زدایی را نه لطفی به شهرستان ها، که یک راهکار دراز مدت برای گسترش امکانات در کشورف و از طرفی برداشتن بار از دوش پایتخت ببینند.واگذاری اختیارات تصمیم گیری به مدیران استانی یا منطقه ای، معین قراردادن استان های مرزی برای مرواده با همسایگان، واگذاری دبیرخانه های دایمی بعضی از جشنواره به استان هایی غیر از تهران، قایل شدن معافیت های مالیاتی برای تولید آثار خارج از پایتخت از جمله ی کارهایی است که برای تمرکز زدایی می شود به انجام رساند.
7.در حوزه ی بین الملل، غیر از بازاریابی، مساله ی مهم دیگری هم وجود دارد، که البته بی ارتباط با آن هم نیست. احیای نفوذ فرهنگی ایران در جهان، و به ویژه در حوزه های قفقاز، خلیج فارس و شبه قاره هند.
همواره با نگاه به نقشه های بزرگ ایران ایران در ادوار گذشته، افسوس می خوریم که چه پهنه های وسیعی از این سرزمین جدا شده است. غافل از این که با احیای مجد فرهنگی ایران، لاجرم مرزهای فرهنگی از بین خواهد رفت، بدون آن که نیاز به جابه جایی مرزهای سیاسی باشد.
در این سالها، سازمانهای مذهبی ، از این ظرفیت ها استفاده ی نسبتا مطلوبی برده اند اما از "هنر" تا حدود زیادی غافل بوده ایم. باید توجه کنیم، که به هر حال همه ی کشورهای منطقه و جهان با ما هم دین و هم مذهب نیستند، اما این دلیل نمی شود نقشه ی راه فرهنگی برای تعامل با آن ها نداشته باشیم. در بسیاری از کشور های عرب زبان، خوانندگان ایرانی را می شناسند و به سینماگران ما به دیده ی احترام می نگرند. در آسیای میانه بسیاری به این که روزگاری جزیی از امپراتوری ایران بوده اند، فخر می ورزند.مردم بسیاری از کشورها، عشاق شعر کلاسیک ما هستند و آثار شعرای معاصر را دنبال می کنند.
متولیان فرهنگ و هنر جمهوری اسلامی ایران، نباید ناشران و تهیه کنندگان را در مواجهه با پهنایِ کار، تنها بگذارند. باید توجه کنند که از هر "ایرانی" برای برانگیختن شوق به ایران می شود کمک گرفت. حتی اگر جایی خود معذوریت دارند، باید بخش خصوصی را به یاری بطلبند و متقابلا یاریش کنند. توجه داشته باشیم که چنین تعاملاتی وزنده کردن بستگی های فرهنگی و هنری این مردمان با سرزمین ایران، نهایتا به ضرر سلطه ی فرهنگی ایالات متحده است و کفه ی ترازو را به نفع ما سنگین می کند.پس نباید تحت هیچ شرایطی، حتا بحران مالی از آن غافل شد. هر چند مجبور به محاسبه گری بیشتر در دخل و خرج باشیم.همین امروز هم دیر است برای شروع .
این ها که گفتم، گستره ی کمی است از همه ی آن چه جناب آقای جنتی، وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی باید به آن فکر کنند. و تنها نتایج تجربیات شخصی نگارنده بود.
شاید اصلا بهتر آن باشد که سریعا کارگروه هایی تشکیل شوند و اولویت بندی کنند، که چه باید کرد.
خب ، نظر شما چیه؟